این بازی نیز همانند آثار مشابه خود مانند هوی رین و ماوراء: دو روح تکیه بر انتخاب و سرعت عمل بالا دارد. این اثر از سیستم رویداد فوری استفاده می‌کند، یعنی بازیکن باید با فشردن دکمه‌های نشان داده شده بر روی صفحه در زمان مناسب باعث روی دادن یک اتفاق یا مانع از انجام یک رویداد شود. در بعضی نقاط، بازی، برای بازیکن دو راه متفاوت برای طی یک مسیر پیش رو می‌گذارد، به‌طور مثال اگر دو مسیر برای رسیدن به نقطهٔ B وجود داشته باشد، یک مسیر امن‌تر اما طولانی‌تر و دیگری خطرناک‌تر اما کوتاه‌تر است. همچنین، برای پیشبرد داستان بازیکن باید بین یکی از دیالوگ‌ها و اعمال پیشنهاد شده یکی را انتخاب کند. این کارها سرنوشت شخصیت‌ها را معین می‌کند. تأثیر این کارها در بازی اثر پروانه‌ای نامگذاری شده‌است.
نوعی مجسمه در بازی قرار داده شده‌است که به آن‌ها توتم مرگ گفته می‌شود. هنگامیکه بازیکن به درون توتم‌ها نگاه می‌کند، تصویری چند ثانیه‌ای مشاهده می‌شود که در واقع حوادث را در آینده نشان خواهد داد. این حوادث بسته به انتخاب بازیباز می‌توانند تغییر کنند، بنابراین بازیکن باید سرنوشت شخصیت را درست انتخاب کند. دهان هر توتم رنگ معینی دارد که نوع سرنوشت را بیان می‌کند مثل توتم با دهان قرمز که سرنوشت مرگ یک شخصیت را نشان می‌دهد.
داستان
نکتهٔ مهم دربارهٔ روایت داستانی این است که رابطهٔ شدیدی با انتخاب بازیباز دارد. این بدین معنی است که بازیباز بسته به انتخاب خود می‌تواند داستان را کامل بفهمد یا آنرا ناتمام به پایان برساند.
داستان بازی یک سال قبل از حوادث اصلی آغاز می‌شود؛ جایی که چند دوست تصمیم می‌گیرند زمستان خود را در یک کمپ محلی به نام «Blackwoods Pine» سپری کنند. در همین حین آن‌ها با یکی از افراد گروه به نام «هانا» شوخی می‌کنند و او را دست می‌اندازند و باعث می‌شوند هانا غرورش جریحه‌دار بشود و از آنجا به جنگل پناه ببرد. خواهرش «بت» که رفتن او را نظاره‌گر است به دنبال خواهرش در جنگل‌های تاریک و ترسناک به دنبال او می‌گردد و او را در میان جنگل پیدا می‌کند؛ اما کسی آنان را تعقیب می‌کند و آن‌ها به اشتباه به طرف پرتگاهی عمیق می‌روند. در اثر اشتباهی که هانا انجام می‌دهد هر دو در دره سقوط می‌کنند، اما بت خودش و هانا را با ریشه‌ای نگاه می‌دارد. در همان زمان غریبه‌ای دستش را برای کمک به آنان دراز می‌کند و بت سعی می‌کند تا دستش را بگیرد، اما موفق نمی‌شوند و هر دو سقوط می‌کنند و می‌میرند.
یک سال بعد در حالی که «سامانتا»، (یا به اختصار سم) یکی از شخصیت‌های بازی در حال رفتن به طرف کمپ است، به پیامی که «جاش» به عنوان دعوتنامه برای دوستان خودش فرستاده نگاه می‌کند. در آن پیام جاش می‌گوید که هر چند دو خواهر او در آن حادثهٔ ناگوار جان داده‌اند اما آن‌ها را دوباره به کمپ دعوت می‌کند تا در یک گردهمایی دیگر کنار هم جمع شوند و زمستان را با هم سپری کنند.
در نتیجه هشت نفر کنار هم جمع می‌شوند و در آن کمپ می‌مانند. اما قاتلی نیز در آنجا حضور دارد که می‌تواند تک تک آن‌ها را مانند آن دو خواهر از بین ببرد. اما بعداً متوجه می‌شوند که قاتل مشکل اصلی نیست بلکه مشکل اصلی در اعماق جنگل و از زمان‌های قدیم وجود دارد. زمانی که گروهی معدن کار در آنجا کار می‌کردند و همه ناپدید شده بودند.
در این بازی بازیکن باید بتواند حدود هفت ساعت و تا طلوع صبح در آنجا دوام آورد. علت انتخاب نام بازی نیز به همین دلیل بوده‌است.
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.